چرو

چرو (chro) به کُردی به معنی "جوانه" است و همچنین نامی برای دختران

چرو

چرو (chro) به کُردی به معنی "جوانه" است و همچنین نامی برای دختران

"دیوار زبان" *

کوچه ها، بولوارها، درختان گرمسیری، کوه ها، زاویه ای که میدان ها با خیابان های دورتادورشان می سازند، پیاده روهایی که بوی کاغذ کاهی می دادند، صبح غافلگیرکننده ی زمستان که پرده ی شب را که کنار می زدی پشت بام خانه های ردیف های پایین تر پوشیده از برف بود، عطر یاس و نارنج های حیاط خانه ی گیلانغرب، تک درخت بلوط باغ پدری؛ این ها چیزهایی هستند که دلتنگم می کنند، حالم را دگرگون می کنند، به سکوت و لذتم می کشانند، مجبور به حرف زدن و نوشتنم نمی کنند چرا که برای وصل شدن مان به چیز دیگری نیاز داشتیم. اما من از آدم های اطراف شان و آن همه وراجی های مان چیز چندانی به یاد نمی آورم، دلتنگ شان نمی شوم. این احساساتی ست که امروز عصر با آن درگیر بودم. 


* عبارت دیوار زبان از رومن گاری/ خداحافظ گری کوپر

از زنجیر خودشناسی

یکی از تناقض های کودکی ما این بود که در مناسبات مختلف ما را مجبور به سردادن شعار "مرگ بر ..." علیه کسانی می کردند که ما نه تنها ذهنیت بدی از آنها نداشتیم بلکه داستان ها از قهرمانی هایشان شنیده و پرداخته بودیم. واکنش ما به این اجبار دهان های بازی بود که کلمات نامفهومی از آن بیرون می آمد و چشم هایی که از سر کیف به هم لبخند می زدند. لذت غریزی نافرمانی سرخوش مان می کرد. لذتی که روزی با جوابی دندان شکن زایل شد. جنازه های پاره پاره ی قهرمانان را بر پشت وانت تویوتایی در شهر گرداندند در حالی که صورت های شان با زغال سیاه شده بود. دهانم باز و لبخندم از فرط وحشت مرده بود. بر عصر و آفتاب عذاب آورش لعنت می فرستادم. خودم را گم کرده بودم، کوچه ای را که خانه ی مادربزرگم آنجا بود گم کرده بودم و تا مدت ها از خجالت این که دوست داشتم شب ها در بغل کسی بخوابم دستپاچه و بلاتکلیف بودم.