درود فرستندگان به "خاک پاک میهن" می توانند نمونه ای از یک خاک ناپاک به ما نشان دهنذ؟
رها طبق معمول آخرین کاری که بعد از پایان بازی می کند پیدا کردن ماه پشت چنارهای بلند و منظم پارک است. این بار وقتی راه می افتیم هم چنان از پشت شیشه ی ماشین دیدن ماه را ادامه می دهد. یک دفعه با ذوق و هیجان می گوید: بابا ماه هم داره با ما می آد. میشه بیاد خونه مون؟ گفتم چرا نمیشه بابا دعوتش کن باهات بیاد. و بعد با هم خواندیم: یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب... .
آخر شب لامپ ها را خاموش کردم و دراز کشیدم، هشدار موبایل را روی شش و چهل و پنج دقیقه تنظیم کردم به طرف راستم غلتی زدم که بخوابم، دیدم بی سر و صدا، نرم و ظریف، ماه کنار من به خواب رفته است.
"گنبد آهنی" یا آغوش های برهنه مان؟ کدام یک بیشتر از ما محافظت می کنند؟
پیرمردهای پارک ِ هر روز، مشتاقانه به دهان هم زل زده اند. چه آدم حسودی هستم من!
مقبولیت از نظر مردمی که بوسیدن در جمع را چیزی زشت می دانند اما گله گله به تماشای اعدام در ملا عام می روند چه ارزشی می تواند داشته باشد؟
در مورد کور و بی منظق بودن ملت و قوم پرستی می توان شواهد بسیاری آورد. یکی هم همین سکوتی که بعضی ناسیونالیست های ضد عرب منطقه در مقابل فجایع غزه اختیار کرده اند؛ آنها که تمام هویت پوشالی و فریبکارانه شان ( در لایه های پایین تر به خودفریبی شبیه تر است) را از بلغور کردن مشتی دشنام ضد عربی به دست می آورند. ضلع سوم مثلث شومی که وضع موجود ( وضعیت جنگی و همیشه ملتهب) در غزه و منطقه را تداوم می بخشد همین ها هستند، البته با اثر گذاری کمتر نسبت به دو ضلعی که در پست قبل نوشتم.