چرو

چرو (chro) به کُردی به معنی "جوانه" است و همچنین نامی برای دختران

چرو

چرو (chro) به کُردی به معنی "جوانه" است و همچنین نامی برای دختران

بلوغ

درد آدم را با مسائل زیادی روبرو می‌کند. درد جسمی را می‌گویم. از آن جمله است روبرو شدن با این حقیقت که زندگی را تا جایی می‌شود باری به هر جهت ادامه داد. برای روزهایی که درد خواهیم کشید چه کرده‌ایم؟ چگونه تحمل خواهیم کرد تنهاییِ لحظه‌های مچاله شدن، ضعیف شدن، مستاصل و دست به دامن مرگ شدن را؟  درد دست آدم را می‌گیرد، چشم‌ها را باز می‌کند، دهانت را به صداهایی باز می‌کند که هرگز گمان نمی‌بردی، نام‌های فراموش شده و بخش‌های از یاد رفته‌ی جسم را به صحنه‌ی نمایش بر‌می‌گرداند. صحنه‌ را جور دیگر می‌چیند و می‌گرداند. میل به تسکین تو را به هر چیزی متوسل می‌کند. هر مخدری. بدی این مخدرها آن است که تو برای شان کاری نکرده‌ای. برای همین هم آنها برای تو تنها کاری را می‌کنند که با دیگران کرده‌اند. تنهایی‌ات را پر نمی‌کنند، چاله‌اش را بیشتر و بیشتر می‌کنند. درد آدم را محتاج دیگری می‌کند. این احتیاج از سر خودخواهی و ناچاری‌ست. در نتیجه تنهایی کسی را هم پر نمی‌کنی مادام که درد می‌کشی و آن را بروز می‌دهی. باید پذیرفت که درد تنها مال توست. تنها تو. تویِ تنها. تنها در این صورت است که می‌شود به درستی با آن کنار آمد. به مثابه‌ی تمام آن چیزهایی که مخصوص تو هستند. آفریدگانِ تو. رابطه‌ای دوستانه، یک ویژگی در طبیعت  یا ارتباطی که با اثری هنری گرفته‌ای. خالقِ تو تو را می‌کشد، این آفریدگانند که نجات‌بخش‌اند. بیهوده به دنبال دلایل آفرینش می‌گردیم. این کار از سر ناچاری صورت می‌گیرد.