در مورد کور و بی منظق بودن ملت و قوم پرستی می توان شواهد بسیاری آورد. یکی هم همین سکوتی که بعضی ناسیونالیست های ضد عرب منطقه در مقابل فجایع غزه اختیار کرده اند؛ آنها که تمام هویت پوشالی و فریبکارانه شان ( در لایه های پایین تر به خودفریبی شبیه تر است) را از بلغور کردن مشتی دشنام ضد عربی به دست می آورند. ضلع سوم مثلث شومی که وضع موجود ( وضعیت جنگی و همیشه ملتهب) در غزه و منطقه را تداوم می بخشد همین ها هستند، البته با اثر گذاری کمتر نسبت به دو ضلعی که در پست قبل نوشتم.
به کجای هستی داری منزل ؟
کنار که هستی ؟
شادی یا غمگین ؟
آیا تو هم مثل من بیتابی ؟
مثل من بی جانی ؟
من تو را نمیبینم !
آیا تو مرا میبینی ؟
چشمان من ملتمس دیدن توست !
گوشهایم در جستجوی آهنگ صدای توست !
مرا تحمل تا به کی ؟
بی تو مردم !
میگویند تو رفتی !
آیا موقع رفتن اشکهای مر ا دیدی ؟
بگو آیا صدای فریا د بمان مرا شنیدی ؟
باور ندارم رفتنت را بی تو بودن را !
هیچ گاه نمیدانستم روزی فرا خواهد رسید
که اجازه دیدن تو ر ا نداشته باشم
و محتاج صدای پای قاصدی باشم
که خبر از تو آورد !
نیستی که ببینی بی تو پر پر زدنم را !
مرا به حال چه کسی رها کردی ؟
چگونه دل بریدی ؟
بدان خسته ام بی تو !
خیلی زود در قاب خاطره ی دل نشستی !
همه گویند تو خاطره ای و
یادی ست از تو برای من !
باید بگویم تا نفس دارم و از نفس افتم
و تا وجودی از وجودم را خداوند یکتا باقی گذارد
هرگز تو را فراموش نخواهم کرد و
هر گاه نام تو را می شنوم
تمام وجودم در هر لحظه خواهد مرد !
تو همیشه هستی کنار من...
این پازل قطعات دیگری هم دارد مثل رسانه هایی که بر موج احساسات سوار می شوند
البته. واین رسانه ها در هر دو سوی باطل، مشغول موج سواری اند. چه مدافعان حماس و چه اسراییل