امیر
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 ساعت 07:47 ب.ظ
دلم واسه یه بارون لک زده.
دلم یه بارون می خواد
اما منم اون قدر خوشبین نیستم که فردا با لباس گرم عازم سفر بشم
پدر ارغوان
جمعه 16 اسفندماه سال 1392 ساعت 06:01 ب.ظ
سر وصداهایی که مربوط به این روزا بود خیلی کم شده حالا میشه به ندرت پسرای کوچکی دید کنار یه دیوار ترقه های دولتی رو آتیش می زنن و بابت صدای خیلی یواش ترق خجالت می کشن
کی کارشو درست انجام داده؟
دلم واسه یه بارون لک زده.
دلم یه بارون می خواد
اما منم اون قدر خوشبین نیستم که فردا با لباس گرم عازم سفر بشم
سر وصداهایی که مربوط به این روزا بود خیلی کم شده حالا میشه به ندرت پسرای کوچکی دید کنار یه دیوار ترقه های دولتی رو آتیش می زنن و بابت صدای خیلی یواش ترق خجالت می کشن
کی کارشو درست انجام داده؟