وقتی می خوایم به قصد خرید بریم بیرون و با مقاومت بچه روبرو میشیم و بهش میگیم عزیزم حالا لباستو بپوش پارک هم میریم و خودمون بهتر از هر کسی می دونیم که فرصتی برای پارک رفتن نداریم،وقتی می خوایم بریم سر کار یا تنها از خونه بزنیم بیرون و حدس میزنیم که بچه هم دوست داره با ما بیاد و ما نمیتونیم اونو ببریم و بعدش دزدکی با دوز و کلک و دور از چشم او و بدون خداحافظی از او جدا میشیم، وقتی می خوایم به بچه محلول او آر اس بدیم و اون امتناع می کنه و بعد از چند دقیقه دوباره میریم سر وقتش میگیم بیا عزیزم آب بخور و اون میخوره و میفهمه که آب نیست،وقتی میگیم تلویزیون خوب نیست کمتر کارتون ببین و سرشو به یه چیز دیگه گرم می کنیم و بعد خودمون میشینیم پای تلویزیون و اینترنت و از او غافلیم و خیلی وقتای دیگه در چنین موقعیت های مشابهی که همه مون زیاد دیدیم و انجام میدیم؛ با این کلک های به ظاهر ساده در واقع داریم "احمق بودن" رو به بچه آموزش میدیم و با گول زدن او ،با دروغگویی تا حد یک احمق پایینش میاریم و این نگه داشتنش در چنین سطح نازلی چیزیه که تا همیشه اثرش رو روی کودک باقی میگذاره.حالا رواج دروغ و بی صداقتی در رابطه با بچه هامون و در هم شکستن شخصیت خودمون در چشم او بماند در مراحل بعد.
نکته ظریف و دقیقی بود که اغلب بهش توجه نمیشه...
سلام
ما افکارمان را می توانیم تغییر بدهیم اما شخصیت مان را خیلی سخت است که تغییر بدهیم این رفتارها با بچه ها به همان شخصیت بر می گردد با ما چنین کرده اند که ما نیز هم
سلام
فقط اونها رو دست کم نگیریم و با سکوت یا دروغ به شعورشون بی احترامی نکنیم.همین.
ن خیلی وقته دیگه خلع سلاح شدم و به اصطلاح خود پسرک دیگه بهش گیر نمی دم !
دروغ به بچه ها ساده به نظر میرسد،اما دروغ به والدین همکار مراجع ،همسر و..تکرار...
من فکر می کنم امکان نداره که بچه ها نفهمند ما داریم دروغ میگیم.
بله دروغ به بچه ها فقط ساده به نظر میرسد اما ساده هم نیست و عمق تاثیرش هم نشان از عدم سادگیش است،منظورم این عادت به دروغ بود ،دروغ کوچک با راههای نسبتا ساده تر(مثالهایی که گفتی)تا دروغ های دیگربا روش پیچیده تر به بزرگترهای اطراف کودک،و کودکان با دروغ های ساده شروع میشوند گاهی...دروغهای ساده ای که میشنوند و شروع دروغ های کوچکی که شروع به گفتن میکنند و این دروغکها هم با بچه ها بزرگ میشوند،بزرگ و بزرگتر..