با یک "ابله" هم می توان بهترین لحظات را تجربه کرد، فقط به شرطی که خالقش داستایوفسکی باشد.می توان دوستش داشت،در مصاحبتش غرق لذت هنر و ادبیات شد،از او آموخت و روشن شد و کارکرد دیگرش برای من که مهم تر از این هاست،آشتی خودم با خودم بوده است.فعلن سر هر دو "خودم" گرم ابله است و بالاتر از این هر دو دارند به درک بهتری از هم می رسند.
چقدر باید خوب زندگی کرده باشی تا بتوانی "ابله" را بنویسی!چقدر باید خوب از حواست استفاده کرده باشی!چقدر تفاوت ها خوبند!چه خوب که داستایوفسکی کسی مثل من نبود!
سلام . مرسی سعی میکنم بخونمش . آخه چندبار از جلوی چشمام رژه رفته
سلام.حالا که جلوی چشمت هست پس حتمن بخونش.
سلام خوبی امیر جان ..........
گاهی ابله خواندش ..می ارزد به صحبت با خیلی از عاقلان ........
نوشتن از ابله کار هرکس نیست .............
شادباشی و سبز
رها نیز رها باشد وتندرست ........
سلام دریای عزیز!مثل همیشه لطف داری عزیز!ممنون.